سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار 14
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مجتبی احمدنژاد[27]
 

دوست دارم خوب‏ترین باشم

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 16
کل بازدید : 348622
کل یادداشتها ها : 64

   موسیقی

نوشته شده در تاریخ 91/3/17 ساعت 11:30 ع توسط مجتبی احمدنژاد


عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ "یکی بود یکی نبود". این داستان زندگی ماست همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود ... برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟ و برای بودن یکی، باید دیگری نباشدهیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود ... همه با هم بودند و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم. از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست. انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما. و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم: هنر "بودن یکی و نبودن دیگری"








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ