سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار 14
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مجتبی احمدنژاد[27]
 

دوست دارم خوب‏ترین باشم

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 14
کل بازدید : 349110
کل یادداشتها ها : 64

   موسیقی

نوشته شده در تاریخ 86/10/4 ساعت 6:0 ع توسط مجتبی احمدنژاد


علی ای همای رحمت       تو چه آیتی خدا را

 

 درباره انتخاب ابوبکر باید گفت: پس از آن که پیامبر اکرم، طبق ماموریت الهی خویش، امیرمومنان علی (ع ) را به عنوان ولی و خلیفه و جانشین بعد از خود معرفی کرد، دیگر خلافت هیچ شخصی حتی اگر بنا بر انتخاب و گزینش باشد مشروعیت ندارد (که در این زمینه ادله معتبر از روایات اهل سنت نیز وجود دارد. خلافت ابوبکر براساس اصول دموکراسی و انتخاب آزادانه مسلمانان نبود. پس از رحلت پیامبر و در همان روز نخست در حالی که هنوز جسد پیامبر گوشه اتاق بود و بزرگان صحابه مشغول تجهیز بدن پیامبر و مسلمانان مدینه گرداگرد مسجد و خانه او جمع شده بودند، تعدادی از انصار در محل سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا بر سر بیعت با سعد بن عباده که بزرگ قبیله خزرج از انصار بود بیعت کنند که ناگهان ابوبکر و عمر و ابوعبیده با خبر شدند و به سرعت خود را به سقیفه رساندند آنان هنگامی رسیدند که سعد بن عباده در حال سخن گفتن برای تعدادی از انصار بود او ضمن برشمردن فضایل و خدمات انصار به اسلام و جای دادن آنان به مسلمانان در مدینه و دفاع از پیامبر و اسلام، گفت هر چه زودتر پس از پیامبر زمام کار را در دست بگیرید که جز شما کسی لیاقت این کار را ندارد.(1) در این هنگام ابوبکر برخاست و به ذکر فضائل مهاجران پرداخت و گفت مهاجران به جانشینی پیامبر شایسته ترند.(2) و سپس سخنان متعددی بین مهاجر و انصار موجود در آن محل رد و بدل شد که هر کدام خلافت را برای خود می­خواستند و حتی بحث به مشاجره لفظی کشیده شد. در این بین، جبهه انصار که متشکل از دو گروه اوس و خزرج بود این دو قبیله از دیر ایام همیشه با هم نزاع داشتند تا به برکت اسلام و نبی اکرم جنگ و اختلاف را کنار گذاشته بودند و زیر سایه اسلام متحد شده بودند. با دامن زدن به مسائل قبیله­ای، وحدت خود را از دست دادند و بشیر بن سعد از قبیله خزرج که پسر عموی سعد بن عباده بود و از تمایل انصار به سعد بن عباده سخت ناراحت بود به نفع مهاجران سخن گفت و ابوبکر بلافاصله رو به حاضران کرد و گفت به نظر من با عمر یا ابوعبیده بیعت کنید که هر دو شایسته­اند. سپس عمر و ابوعبیده برخاستند و رو به ابوبکر گفتند تو شایسته تری و دست او را به عنوان بیعت فشردند، بشیربن سعد از انصار هم دست ابوبکر را فشرد. مخالفت این شخصیت خزرجی با سعد بن عباده به اوسی های انصار که قلبا" از این که سعد بن عباده خزرجی که از قبیله آنان نبود خلافت را در دست بگیرد آن چنان خوشنود نبودند جرئت مخالفت بخشید، لذا رئیس قبیله اوس رو به افراد خود کرد و گفت اگر خزرجیان گوی خلافت را بربایند بر شما برتری پیدا می کنند زودتر برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید سپس خود برخاست و با ابوبکر بیعت کرد و اوسیان موجود هم از او پیروی کردند و بیعت نمودند و بدین ترتیب ابوبکر به بیعت دو نفر از مهاجران و بشیربن سعد خزرجی و رئیس اوسیان و پیروان وی، اکتفا نمود و سقیفه را ترک کرد و به سوی مسجد آمد بدین ترتیب با آمدن ابوبکر به مسجد و این که مهاجر و انصار با وی بیعت کرده­اند از عده­ای بیعت گرفتند اما عده زیادی از بیعت سرباز زدند از جمله سعد بن عباده و خزرجیان تابع او. هم چنین پس از حادثه سقیفه، بنی هاشم و گروهی از مهاجرین به عنوان اعتراض در خانه فاطمه زهرا که در حیات رسول اکرم از احترام خاصی برخوردار بود متحصن شدند و تن به بیعت ندادند که بزرگان و اجلا از صحابه در این جمع بودند از جمله: سلمان، ابوذر، مقداد، عماریاسر، عباس بن عبدالمطلب، طلحه بن عبیدالله . (3) حتی در تاریخ آمده است که بانیان سقیفه ؛یعنی سعد بن عباده رئیس خزرجیان و پیروان او آن گاه که این نتیجه غیر منتظره را مشاهده نمودند، یادآور شدند که ما جز با علی (ع ) با کسی بیعت نمی کنیم(4)

اندیشه تعیین خلیفه توسط گروه محدودی، تصمیمی عجولانه و خام و از نظر اصول دموکراسی به حدی بی ارزش بود که خود عمر بن خطاب آن را امری عجولانه و بدون اندیشه و فکر نامید، لکن با این همه او از نتیجه اجتماع سقیفه دفاع نمود و ادعا کرد که هر چند حادثه ای  ناخواسته و اتفاقی بود، اما خدا شر آن را از مردم دفع کرد.(5)

پس از این واقعه با هجوم به خانه فاطمه زهرا از بقیه با زور بیعت گرفتند اما با این حال باز هم کسانی از بیعت سرباز زدند ولی آنان در امان نماندند از جمله سعد بن عباده که ترور شد و پس از مدتی شایع شد که توسط جنیان کشته شد.(6)

در خارج مدینه کسانی که حاضر به بیعت نبودند و لذا زکات را به عاملان ابوبکر نپرداختند جان و مال و ناموسشان مورد هتک قرار گرفت.(7)

در این جا این پرسش مطرح می­گردد: چرا با توجه به سفارش پیامبر در مورد رهبری امام علی و جریان غدیر مردم سقیفه را تشکیل دادند و با ابوبکر بیعت کردند؟!

در پاسخ به این پرسش می طلبد که به عوامل کنار گذاشتن امام علی (ع) از صحنه سیاست پرداخته شود. بررسی این عوامل نشان می دهد که نادیده گرفتن دستور خدا و پیامبر و تناقضات در تاریخ اسلام ریشه در عواملی دارد که به برخی از آن­ها اشاره می­شود:

1- حسادت ورزى و برترى جویى نسبت به خاندان پیامبر و قبیله بنى هاشم، از انگیزه‏هاى مهم عمل نکردن به دستور پیامبر اسلام‏(ص) در مورد امامت على(ع) است. این انگیزه ریشه دار بود و به عصر پیامبر اسلام(ص) و شاید پیش از اسلام بر مى‏گردد و مربوط به قبایل عرب به ویژه برخى قبایل قریشى مکه است.

بررسى‏هاى تاریخ نشان مى‏دهد که بسیارى از اقوام و قبایل عرب خصوصاً برخى از قبایل قریش و در رأس آنان بنى امیه بنا به انگیزه یاد شده هیچ گاه با پیامبر و خاندانش (که از بنى هاشم بودند) خوب نبودند و پیوسته نسبت به آنان به دلیل تعصب قومى و قبیلگى رشک مى‏ورزیدند. بر این اساس هرگز مایل نبودند فردى از این خاندان به حکومت برسد و بر آنان حکم کند. این حسادت به قدرى در اعماق جانشان شعله ور بود که بسیارى از قریشیان حتى پس از بیعت خودجوش مردم با امیرمومنان(ع) بعد از قتل عثمان نیز یا با حضرت بیعت نکردند و یا اگر به انگیزه سیاسى مجبور شدند بیعت کنند، از همکارى با حکومت علوى سرباز زدند و پیوسته مترصد ضربه زدن به او و براندازى حکومتش بودند. امام(ع) درباره انگیزه مخالفت قریش با حضرتش مى‏فرماید: ما تنقم مِنا قریش إلا أنّ اللَّه اخْتارنا علیهم فأدخلنا هم فى حیزنا؛ قریش با ما دشمنى نمى‏کند جز براى این که خداوند ما را به رهبرى و سرورى ایشان برگزید و ما آنان را زیر فرمان خویش کشاندیم.(8)

حضرت در پاسخ به این سؤال که چگونه مردم شما را از خلافت که حقتان بود بازداشتند؟ فرمود: به خاطر خودخواهى بود که گروهى بخیلانه به خلافت چسبیدند (و حق را از ما گرفتند).(9)

ابوسفیان سرکرده قریشیان و بنى امیه، پس از انتخاب عثمان به خلافت، بسیار خوشحال بود و در پوست خود نمى‏گنجید. وى در آن وقت نابینا بود و به مردى گفت او را به قبر حضرت حمزه عموى پیامبر اسلام(ص) برساند. وقتى به کنار قبر رسید، خطاب به قبر گفت: حکومتى که با ضرب شمشیر به دست آوردید، امروز بازیچه دست غلامان ما شده است، سپس به قبر حمزه(ع) لگد زد.(10)

پی­نوشت­ها:

1. سیره ابن هشام، ج 2، ص 660 ؛ عقدالفرید، ج 4، ص 257.

2. تاریخ طبری، ج 3، ص 220.

3. تاریخ طبری، ج 2، ص 466؛ مسند احمد، ج 1، ص 55؛ سیره ابن هشام، ج 4، ص 388.

4. تاریخ طبری، ج 3، ص 222؛ تاریخ کامل، ج 2، ص 224.

5. تاریخ طبری، ج 2، ص 446؛ صحیح بخاری، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی.

6. تاریخ طبری، ج 2، ص 223 - اسدالغابه، ج 2، ص 284.

7. الاصابه، ج 3، ص 336 - تاریخ ابی الفدائ، ص 158. 8- مجله حکومت اسلامى، ج 18، ص 316، به نقل از شیخ مفید، ارشاد (ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، ج 1، ص 242.

9. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 161.

10. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب، (ترجمه سید محمّد مهدى جعفرى) ج 1، ص 287.

 








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ