سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار 14
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مجتبی احمدنژاد[27]
 

دوست دارم خوب‏ترین باشم

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 350664
کل یادداشتها ها : 64

   موسیقی

1 2 3 4 >
نوشته شده در تاریخ 86/7/29 ساعت 1:39 ع توسط مجتبی احمدنژاد


یا مهدی

 

شناخت علت‏های واقعی غیبت امام زمان(ع) بر انسان‏ها مجهول است، زیرا گستره و قلمرو شناخت انسان‏ها محدود می‏باشد. در برخی روایات علت غیبت امام زمان(ع) از اسرار الهی دانسته شده است. (1) البته اندیشوران اسلامی برای غیبت امام زمان(ع) علت‏هایی را بیان کرده‏اند.(2)

که در برخی روایات به آنها اشاره شده است.(3) در این جا به برخی آنها پرداخته می‏شود.

1- امتحان الهی‏:

یکی از سنت‏های الهی، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و پارسایان است.

از سخنان پیشوایان دینی استفاده می‏شود که آزمایش به وسیله غیبت حضرت، از سخت‏ترین آزمایش‏های الهی است.(4) این سختی از دو جهت است:

أ) از جهت اصل غیبت، که چون بسیار طولانی شود، بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید می‏گردند.

ب) از جهت سختی‏ها و فشارها و پیشامدهای ناگوار که در زمان غیبت به وجود می‏آید. سختی‏ها به گونه‏ای هستند که حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت می‏گردد.(5) کسانی از امتحان الهی سربلند بیرون می‏آیند که دچار تردید نشوند.

امام کاظم(ع) فرمود: :وقتی پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش برمی‏گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خودش را آزمایش می‏کند.(6)

2- حفظ جان امام:‏

یکی از علل مهم غیبت امام زمان(ع) حفظ جان حضرت است.

خداوند به وسیله غیبت، امام زمان(ع) را از قتل حفظ کرد،(7) زیرا اگر حضرت از آغاز زندگی میان مردم ظاهر می‏شد، او را مانند پدرانش (ائمه) به شهادت می‏رساندند.(8) البته امام زمان(ع) مانند ائمه دیگر از مرگ باکی نداشت، ولی شهادت حضرت به صلاح جامعه و دین نبود، زیرا هر یک از ائمه(ع) که به شهادت می‏رسید، امام دیگر جانشین می‏شد اما اگر امام زمان(ع) کشته می‏شد، زمین از حجت خدا خالی می‏گردید،(9) که با فلسفه وجودی آخرین امام و حکمت خلقت و تحقق وعده الهی (که حکومت صالحان در زمین است) منافات دارد.

عوامل خطر هم از عصر امام حسن عسگری(ع) و آغاز تولد امام زمان(ع) وجود داشت و هم بعد از آن، زیرا وجود امام زمان، منافع ظالمان را در خطر انداخته و ستمگران درصدد بودند خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. براساس تصور آنها رهایی از این خطر تنها با کشتن امام زمان(ع) امکان‏پذیر بود.

3- آزادی از بیعت طاغوت‏ها:

امام زمان(ع) هیچ رژیمی را، حتی از روی تقیه، به رسمیت نمی‏شناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری درنخواهد آمد. اگر امام زمان(ع) غایب نمی‏شد، باید با حاکمان ظالم عصر خود بیعت می‏کرد زیرا حکومت‏ها وجود امام زمان را تحمل نکرده از او بیعت می‏خواستند، همان گونه که حکومت‏های عصر ائمه(ع) از امامان بیعت گرفتند. بیعت با حکومت‏های ظالم نوعی مشروعیت بخشیدن به حکومت‏ها بوده و تعهد به وجود می‏آورد که امام باید از آنها اطاعت کنند اما امام زیر بار بیعت آنها نمی‏رود. امام زمان(ع) در توقیعی که در پاسخ به سؤال "اسحاق بن یعقوب" مرقوم کرد و توسط "محمد بن عثمان" نائب دوم ایشان انتشار یافت فرمود: "بیعت ستمگران زمان بر گردن تمام پدرانم (ائمه) بوده است، ولی هنگامی که ظهور می‏کنم، بیعت هیچ کدام از ستمگران بر گردنم نخواهد بود".(10)

4- عدم آمادگی مردم‏:

تشکیل حکومت جهانی و ایجاد جامعه آرمانی، نیاز به آمادگی عموم مردم دارد و این آمادگی نیاز به رشد فکری و اصلاحات اجتماعی و سیاسی دارد که با مرور زمان به وجود می‏آید، زیرا انسان‏ها باید ظلم و ستم‏های‏حکومت ظالمان را تجربه کنند و بدانند که حکومت‏های موجود، حکومت‏های آرمانی نبوده و جامعه‏ای که آنها در آن زندگی می‏کنند، جامعه مطلوب نیست. می‏بایست مردم از تمام حکومت‏ها خسته شده و قطع امید کنند و فقط منتظر امام باشند. از سوی دیگر حکومت جهانی امام زمان(ع) براساس خدا محوری، عدالت گرایی و قانون گرایی شکل می‏گیرد که پذیرش آن نیاز به زمینه سازی دارد؛ زیرا پذیرش چنین حکومتی را مخالفان و جموداندیشان برنمی‏تابند. بر این اساس یکی از علل مهم غیبت امام زمان(ع) عدم آمادگی مردم است. عدم آمادگی از جهات مختلف می‏تواند باشد: برخی وظایف و تکالیف الهی خویش را انجام نمی‏دهند؛ بعضی از امام اطاعت نکرده و جایگاه امام زمان خویش را نمی‏شناسند؛ برخی به مخالفت امام زمان(ع) برمی‏خیزند؛ عده‏ای نیز از رشد فکری برخوردار نیستند و گروهی هنوز به دیگر حکومت‏ها دل بسته‏اند و...

امام علی(ع) در منبر کوفه فرمود: زمین، از حجت الهی خالی نمی‏ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن خلق و ستم زیاده آنان، آنها را از وجود حجت بی‏بهره می‏سازد.

پی‏نوشت‏ها:

1. کمال الدین، ج 2، ص 158

2. مجله حوزه، ویژه امام زمان، ص 360؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 670

3. کتاب الغیبه نعمانی، ص 202

4. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 101

5. کتاب الغیبه، ص 204؛ کتاب الغیبه، نعمانی، ص 154

6. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 149

7. کتاب الغیبه، نعمانی، ص 203

8. بحارالانوار، ج 52، ص 92

9. غیبت نعمانی، ص 203

10. مجله حوزه ویژه امام زمان(ع) ص 378.

 



  



نوشته شده در تاریخ 86/7/24 ساعت 7:32 ع توسط مجتبی احمدنژاد


الا که راز خدایی      خدا کند که بیایی

 

من گمشده‏ای دارم                      در حسرت دلدارم

برگرد تو ای یارم                           تنها تو را دارم

آخر به که گویم من                      این راز نهانی را

آیا که شود بینم                         ابروی کمانی را

هر کس به کسی نازد                من هم به تو می‏نازم

عمریست که دنبال                     روی گل زهرایم

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 86/7/23 ساعت 8:34 ع توسط مجتبی احمدنژاد


اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

هر چند از امام مهدی و غیبت ایشان به صورت مشخص نامی برده نشده ، اما آیاتی از قرآن به قیام حضرت مهدی (ع )دلالت دارد، از جمله: در سوره انبیاء آمده است : «ولقد کتبنافی الز بور من بعد الذکر ان الارض برثها عبادی الصالحون ؛ در زبور بعد از ذکر (تورات ) تور داشتیم که بندگان صالح من حکومت زمین را به ارث می برند.(1)

در ذیل این آیه روایاتی آمده است که «هم اصحاب ا لمهدی فی آخر الزمان ،آنان یاران مهدی (ع ) در آخر الزمان هستند».

در سوره نور آمده است : « وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیسیتخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدنی و لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون،(2) خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده داده است که آنان را خلیفه روی زمین کند، آن گونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده است، پا بر جا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنان را به امنیت مبدل کند. آن چنان می­شود که تنها مرا می­پرستند و چیزی را شریک من نخواهند کرد و کسانی که بعد از آن کافر شوند، از فاسقان اند».

آیه دیگری نیز اشاره به قایم حضرت مهدی دارد،: « هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون ».(3)شبیه این آیه در سوره فتح آمده است : «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ».(4) این آیات بر اساس روایاتی که ذیل و تفسیر آنها آمده، تطبیق بر حضرت مهدی (ع ) شده است.(5)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. انبیاء (21) آیه 15

2. نور (24 آیه 55

3. توبه (9) آیه 33.

4.فتح (48) آیه 28.

5. ناصر مکارم ، پیام قرآن ، ج 9 باتلخیص .

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 86/7/18 ساعت 3:8 ع توسط مجتبی احمدنژاد


 

مفهوم عید در فرهنگ اسلامى

واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کرده‏ اند، از جمله: «خوى گرفته‏»، «هر چه باز آید از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن‏»، «روز فراهم آمدن قوم‏»، «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد.

 

ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخى بر آن هستند که اصل واژه عید از «عادة‏» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده ‏اند.

 

چنانکه گفته شده است: القلب یعتاده من حبها عید.

و نیز یزید بن حکم ثقفى در ستایش سلیمان بن عبد الملک گفته است:

امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا یعتاده عیدا

به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادى‏ها و یا اندوه‏ها، باز مى‏گردد و تکرار مى‏شود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادى‏ها دانسته است.

 

واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است:

 اللهم انزل علینا مائدة من السماء تکنون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک (سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مى‏شود و بازگشت‏به پیروزیها و راحتى‏هاى نخستین مى‏کند عید گفته مى‏شود، و در اعیاد اسلامى به مناسب اینکه در پرتو اطاعت‏یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى‏گردد، و آلودگى‏ها که بر خلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت‏به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است‏ حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده، و همانطور که در روایات وارد شده نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است، و اگر در روایتى که از على(ع) نقل شده مى‏خوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» هر روز که در آن معصیت ‏خدا نشود روز عید است‏» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشت‏به فطرت نخستین است.»

 

در روایات معصومین (ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، همچنانکه گذشت امیر المومنین على(ع) هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید خوانده است.

 



  



نوشته شده در تاریخ 86/7/18 ساعت 2:44 ع توسط مجتبی احمدنژاد


 

پرسش:

اگر ماه مبارک رمضان ضیافت خداوند است پس چرا اتمام آن را یعنی عید فطر را جشن می گیریم.

پاسخ:

ماه رمضان ماه ضیافت الله است و بعد از اتمام آن روز اول شوال روز عید فطر است . اما فلسفه عید فطر به جهت کسب فضائل و پاداش است که مومنان در این ماه به جهت طاعت و عبادت کسب کردند آنها یک ماه، مهمان سفره کرم الهی بودند و حالا نتیجه این مهمانی را درک می کنند لذا این روز، روز عید و سرور است اما برای کسانی که توانسته­اند از فیوضات این ماه بهره مند شود و در تکامل روحی خویش گام هایی برداشته­اند ولی از دست دادن ضیافت الهی واقعا" ناراحتی دارد لذا در روایات وارد شده که از ماه رمضان در روزهای آخر آن ، وداع کنید و توفیق درک روزه سال بعد را از خداوند بخواهید. برای نمونه حدیثی نقل می کنیم که مرحوم حر آملی در وسائل الشیعه در باب وداع صوم آورده است: رسول الله به جابر در وداع از رمضان این دعا را تعلیم دادند: «اللهم لاتجعله آخر العهد من صیامی ایا فان جعلته فاجعلنی مرحوما" ولاتجعلنی محروما"؛ خدایا این ماه را آخرین ماه رمضان من قرار مده و اگر آخرین ماه من است پس مرا ببخش و مرا از رحمت خویش محروم مگردان».

 

 



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ