بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 350694
کل یادداشتها ها : 64
شناخت علتهای واقعی غیبت امام زمان(ع) بر انسانها مجهول است، زیرا گستره و قلمرو شناخت انسانها محدود میباشد. در برخی روایات علت غیبت امام زمان(ع) از اسرار الهی دانسته شده است. (1) البته اندیشوران اسلامی برای غیبت امام زمان(ع) علتهایی را بیان کردهاند.(2)
که در برخی روایات به آنها اشاره شده است.(3) در این جا به برخی آنها پرداخته میشود.
1- امتحان الهی:
یکی از سنتهای الهی، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و پارسایان است.
از سخنان پیشوایان دینی استفاده میشود که آزمایش به وسیله غیبت حضرت، از سختترین آزمایشهای الهی است.(4) این سختی از دو جهت است:
أ) از جهت اصل غیبت، که چون بسیار طولانی شود، بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید میگردند.
ب) از جهت سختیها و فشارها و پیشامدهای ناگوار که در زمان غیبت به وجود میآید. سختیها به گونهای هستند که حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت میگردد.(5) کسانی از امتحان الهی سربلند بیرون میآیند که دچار تردید نشوند.
امام کاظم(ع) فرمود: :وقتی پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش برمیگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خودش را آزمایش میکند.(6)
2- حفظ جان امام:
یکی از علل مهم غیبت امام زمان(ع) حفظ جان حضرت است.
خداوند به وسیله غیبت، امام زمان(ع) را از قتل حفظ کرد،(7) زیرا اگر حضرت از آغاز زندگی میان مردم ظاهر میشد، او را مانند پدرانش (ائمه) به شهادت میرساندند.(8) البته امام زمان(ع) مانند ائمه دیگر از مرگ باکی نداشت، ولی شهادت حضرت به صلاح جامعه و دین نبود، زیرا هر یک از ائمه(ع) که به شهادت میرسید، امام دیگر جانشین میشد اما اگر امام زمان(ع) کشته میشد، زمین از حجت خدا خالی میگردید،(9) که با فلسفه وجودی آخرین امام و حکمت خلقت و تحقق وعده الهی (که حکومت صالحان در زمین است) منافات دارد.
عوامل خطر هم از عصر امام حسن عسگری(ع) و آغاز تولد امام زمان(ع) وجود داشت و هم بعد از آن، زیرا وجود امام زمان، منافع ظالمان را در خطر انداخته و ستمگران درصدد بودند خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. براساس تصور آنها رهایی از این خطر تنها با کشتن امام زمان(ع) امکانپذیر بود.
3- آزادی از بیعت طاغوتها:
امام زمان(ع) هیچ رژیمی را، حتی از روی تقیه، به رسمیت نمیشناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری درنخواهد آمد. اگر امام زمان(ع) غایب نمیشد، باید با حاکمان ظالم عصر خود بیعت میکرد زیرا حکومتها وجود امام زمان را تحمل نکرده از او بیعت میخواستند، همان گونه که حکومتهای عصر ائمه(ع) از امامان بیعت گرفتند. بیعت با حکومتهای ظالم نوعی مشروعیت بخشیدن به حکومتها بوده و تعهد به وجود میآورد که امام باید از آنها اطاعت کنند اما امام زیر بار بیعت آنها نمیرود. امام زمان(ع) در توقیعی که در پاسخ به سؤال "اسحاق بن یعقوب" مرقوم کرد و توسط "محمد بن عثمان" نائب دوم ایشان انتشار یافت فرمود: "بیعت ستمگران زمان بر گردن تمام پدرانم (ائمه) بوده است، ولی هنگامی که ظهور میکنم، بیعت هیچ کدام از ستمگران بر گردنم نخواهد بود".(10)
4- عدم آمادگی مردم:
تشکیل حکومت جهانی و ایجاد جامعه آرمانی، نیاز به آمادگی عموم مردم دارد و این آمادگی نیاز به رشد فکری و اصلاحات اجتماعی و سیاسی دارد که با مرور زمان به وجود میآید، زیرا انسانها باید ظلم و ستمهایحکومت ظالمان را تجربه کنند و بدانند که حکومتهای موجود، حکومتهای آرمانی نبوده و جامعهای که آنها در آن زندگی میکنند، جامعه مطلوب نیست. میبایست مردم از تمام حکومتها خسته شده و قطع امید کنند و فقط منتظر امام باشند. از سوی دیگر حکومت جهانی امام زمان(ع) براساس خدا محوری، عدالت گرایی و قانون گرایی شکل میگیرد که پذیرش آن نیاز به زمینه سازی دارد؛ زیرا پذیرش چنین حکومتی را مخالفان و جموداندیشان برنمیتابند. بر این اساس یکی از علل مهم غیبت امام زمان(ع) عدم آمادگی مردم است. عدم آمادگی از جهات مختلف میتواند باشد: برخی وظایف و تکالیف الهی خویش را انجام نمیدهند؛ بعضی از امام اطاعت نکرده و جایگاه امام زمان خویش را نمیشناسند؛ برخی به مخالفت امام زمان(ع) برمیخیزند؛ عدهای نیز از رشد فکری برخوردار نیستند و گروهی هنوز به دیگر حکومتها دل بستهاند و...
امام علی(ع) در منبر کوفه فرمود: زمین، از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن خلق و ستم زیاده آنان، آنها را از وجود حجت بیبهره میسازد.
پینوشتها:
1. کمال الدین، ج 2، ص 158
2. مجله حوزه، ویژه امام زمان، ص 360؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 670
3. کتاب الغیبه نعمانی، ص 202
4. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 101
5. کتاب الغیبه، ص 204؛ کتاب الغیبه، نعمانی، ص 154
6. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 149
7. کتاب الغیبه، نعمانی، ص 203
8. بحارالانوار، ج 52، ص 92
9. غیبت نعمانی، ص 203
10. مجله حوزه ویژه امام زمان(ع) ص 378.
من گمشدهای دارم در حسرت دلدارم
برگرد تو ای یارم تنها تو را دارم
آخر به که گویم من این راز نهانی را
آیا که شود بینم ابروی کمانی را
هر کس به کسی نازد من هم به تو مینازم
عمریست که دنبال روی گل زهرایم
هر چند از امام مهدی و غیبت ایشان به صورت مشخص نامی برده نشده ، اما آیاتی از قرآن به قیام حضرت مهدی (ع )دلالت دارد، از جمله: در سوره انبیاء آمده است : «ولقد کتبنافی الز بور من بعد الذکر ان الارض برثها عبادی الصالحون ؛ در زبور بعد از ذکر (تورات ) تور داشتیم که بندگان صالح من حکومت زمین را به ارث می برند.(1)
در ذیل این آیه روایاتی آمده است که «هم اصحاب ا لمهدی فی آخر الزمان ،آنان یاران مهدی (ع ) در آخر الزمان هستند».
در سوره نور آمده است : « وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیسیتخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدنی و لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون،(2) خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده داده است که آنان را خلیفه روی زمین کند، آن گونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده است، پا بر جا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنان را به امنیت مبدل کند. آن چنان میشود که تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند کرد و کسانی که بعد از آن کافر شوند، از فاسقان اند».
آیه دیگری نیز اشاره به قایم حضرت مهدی دارد،: « هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون ».(3)شبیه این آیه در سوره فتح آمده است : «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ».(4) این آیات بر اساس روایاتی که ذیل و تفسیر آنها آمده، تطبیق بر حضرت مهدی (ع ) شده است.(5)
پینوشتها:
1. انبیاء (21) آیه 15
2. نور (24 آیه 55
3. توبه (9) آیه 33.
4.فتح (48) آیه 28.
5. ناصر مکارم ، پیام قرآن ، ج 9 باتلخیص .
واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کرده اند، از جمله: «خوى گرفته»، «هر چه باز آید از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن»، «روز فراهم آمدن قوم»، «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد.
ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخى بر آن هستند که اصل واژه عید از «عادة» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده اند.
چنانکه گفته شده است: القلب یعتاده من حبها عید.
و نیز یزید بن حکم ثقفى در ستایش سلیمان بن عبد الملک گفته است:
امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا یعتاده عیدا
به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادىها و یا اندوهها، باز مىگردد و تکرار مىشود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادىها دانسته است.
واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است:
اللهم انزل علینا مائدة من السماء تکنون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک (سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مىشود و بازگشتبه پیروزیها و راحتىهاى نخستین مىکند عید گفته مىشود، و در اعیاد اسلامى به مناسب اینکه در پرتو اطاعتیک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مىگردد، و آلودگىها که بر خلاف فطرت است، از میان مىرود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشتبه پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده، و همانطور که در روایات وارد شده نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است، و اگر در روایتى که از على(ع) نقل شده مىخوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشتبه فطرت نخستین است.»
در روایات معصومین (ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، همچنانکه گذشت امیر المومنین على(ع) هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید خوانده است.
پرسش:
اگر ماه مبارک رمضان ضیافت خداوند است پس چرا اتمام آن را یعنی عید فطر را جشن می گیریم.
پاسخ:
ماه رمضان ماه ضیافت الله است و بعد از اتمام آن روز اول شوال روز عید فطر است . اما فلسفه عید فطر به جهت کسب فضائل و پاداش است که مومنان در این ماه به جهت طاعت و عبادت کسب کردند آنها یک ماه، مهمان سفره کرم الهی بودند و حالا نتیجه این مهمانی را درک می کنند لذا این روز، روز عید و سرور است اما برای کسانی که توانستهاند از فیوضات این ماه بهره مند شود و در تکامل روحی خویش گام هایی برداشتهاند ولی از دست دادن ضیافت الهی واقعا" ناراحتی دارد لذا در روایات وارد شده که از ماه رمضان در روزهای آخر آن ، وداع کنید و توفیق درک روزه سال بعد را از خداوند بخواهید. برای نمونه حدیثی نقل می کنیم که مرحوم حر آملی در وسائل الشیعه در باب وداع صوم آورده است: رسول الله به جابر در وداع از رمضان این دعا را تعلیم دادند: «اللهم لاتجعله آخر العهد من صیامی ایا فان جعلته فاجعلنی مرحوما" ولاتجعلنی محروما"؛ خدایا این ماه را آخرین ماه رمضان من قرار مده و اگر آخرین ماه من است پس مرا ببخش و مرا از رحمت خویش محروم مگردان».