بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 350683
کل یادداشتها ها : 64
چه ضرورتی داشت امام حسین علیه السلام درمیان سپاه دشمن، روز عاشورا نماز ظهر بخواند تا عدهای از یارانش به این خاطر شهید شوند؟
نماز عمود خیمه دین و استوارترین رشته پیوند میان بنده و مولا است.1
مؤمن با نماز شناخته میگردد و با نردبان آن تا عرش خدا بالا میرود و قدم بر بساط قرب میگذارد.2
نماز راه اُنس با خدا و روشنی بخش چشمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است.3
نماز اولین و آخرین سفارش پیامبران علیه السلام است.4
نماز بازدارنده از آلودگی و زشتی است 5.
و حتی بیروح ترین و ناقص ترین نماز، سدی میان انسان و گناهان است.6
«معاویه بن وهب» از یاران حضرت صادق علیه السلام از ایشان میپرسد: برترین چیزی که بندگان را به خدا نزدیک میسازد و محبوبترین کار در نزد خداوند چیست؟ حضرت فرمود: «ما اعلم شیئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة»؛ «بعد از شناخت خداوند، چیزی را با فضیلتتر از نماز نمیدانم».7.
اگر نهضت جاوید حسین بن علی علیه السلام برای اقامه حق و زنده کردن دین خدا و رها ساختن آن از چنگال خرافات و هواپرستان ستمگر است و عمود دین خدا، نماز است؛ چرا نباید نگهبان دین و شریعت محمدیصلی الله علیه وآله وسلم عمود دین را در عرصه خونین کربلا و در برابر هجوم بی امان و ناجوانمردانه دشمن با خواندن نماز عشق، محکم و استوار سازد؟ «ابو ثمامه صیداوی» - که در محبت مولایش حسین علیه السلام سر از پا نمیشناسد - در ظهر عاشورا، در میان حلقه تنگ محاصره دشمن، خدمت امام علیه السلام میرسد و فرا رسیدن وقت نماز ظهر را به یاد امام علیه السلام میآورد و آرزو میکند بعد از خواندن نماز به امامت مولایش، به دیدار معبودش بشتابد. امام حسین علیه السلام در پاسخ او میفرماید: «نماز را به یاد من آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد».8
حسین بن علی علیه السلام و تنی از یارانش در برابر تیرهایی که از سوی دشمن میآمد، نماز ظهر را به جا آورد وعدهای از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون افتادند و بر بال شهادت به دیدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام علیه السلام و خاندان و یاران بزرگوارش در شب عاشورا، زیباترین نمایش بندگی است. ابا عبدالله علیه السلام درس عشق ورزی به نماز و راز و نیاز با معبود را از پدر بزرگوارش فرا گرفته است. ابن عباس در گرما گرم جنگ صفین، آن حضرت علیه السلام را دید که سر را به سوی آسمان بلند کرده و در انتظار چیزی است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزی هستید؟ فرمود: آری، منتظر رسیدن وقت نماز میباشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمیتوانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم.
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «انما قاتلناهم علی الصلوة» ؛ «ما برای نماز با آنها میجنگیم».
به راستی وقتی رهبران و پیشوایان ما در صحنه خون و جهاد، این چنین ارزش و جایگاه نماز را پاس میدارند و نماز را به تمام معنا در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، این گونه به پا میدارند، آیا سستی و سهل انگاری نسبت به نماز برای ما - که به دور از آن صحنههای دشوار و در دامن آسایش هستیم - روا است؟ آیا منطقی و قابل قبول است که نسبت به آن پاکان و برگزیدگان، اظهار عشق و محبت کنیم و خود را پیرو و مطیع آنان بدانیم، آن گاه نمازی را که سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداکاری ایشان برای زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جایگاه واقعی خود را در زندگی ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسیم در نماز و دعا و تلاوت کتاب خدا، چه رمز و رازی و چه لذّتی نهفته است که امام حسین علیه السلام با وجود این که حسرت یک آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هیهات مناالذلة» او - که در تابلو عشق با خطی خونین بر سینه آسمان نصب شده و به همه جهانیان درس جنبش و آزادگی و پایداری میدهد - در عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام علیه السلام روی آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس علیه السلام را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر میتوانی تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلی لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو یعلم انی کنت احب الصلاة له وتلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شاید امشب برای پروردگارمان نماز به جا آوریم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش کنیم. خدا میداند که من نماز برای او و خواندن کتابش و زیادی دعا و استغفار را دوست میدارم».9
نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند، از چه عزتی سرشار است که سالار شهیدان علیه السلام به خاطر آن، از دشمن برای به تأخیر انداختن جنگ درخواست میکند.
پینوشتها:
1 - میزان الحکمه، ج 5، ص 368، ح 10243.
2 - همان، ص367، ح10235.
3 - همان، ح10238.
4 - همان، ح10234
5 - عنکبوت(29): آیه 45.
6 - همان، ص 369، ح 10245
7 - میزان الحکمه، ج 5، ص 371 ح5-10254.
8 - بحارالانوار، ج44، ص 392.
9 - بحارالانوار، ج45، ص21.
آیا نماز ظهر روز عاشورا توسط امام حسین(ع) در میدان نبرد که خطر جانی بسیار داشت عمل صحیحی بوده است؟
با توجه به این که امام حسین (ع) امام معصوم است و از طرف خداوند به عنوان رهبر و راهنمای مسلمانان تعیین گردیده است. گفتار وکردارش حجت می باشد وبردیگران لازم است که از حضرتش پیروی کنند و اعمال شرعی خود را از امام شان بیاموزند، میفهمیم که، بدون تردید نماز امام (ع ) در ظهر عاشورا صحیح بوده است . افزون بر این امام و یارانش در میدان نبرد و در معرکه جنگ بودند و کاملا در معرض شهادت و خطر جانی قرار داشتند و به هیچ وجه نمیخواستند و صلاح نبود که از موضعشان دست برداشته و عقب نشینی کنند، پس چه بهتر که نماز را که وقتش رسیده بود در میدان نبرد اقامه نمایند تا به فیض این فریضه بزرگ الهی هم نایل آیند.
از طرفی چون دشمن به مردم این طور القا کرده بودند که حسین بن علی بر حکومت خروج کرده و او را به عنوان خارجی قلمداد کرده بودند شبهه این مطلب بود که برخی از طرفداران حکومت یزیدی که در کربلا برای کشتن آن حضرت گرد آمدهاند باور کرده باشند که حضرت واقعا خارجی و حتی مسلمان نیست لذا نماز آن حضرت در برابر دشمن و در حضور آنان این فایده را داشت که به دشمن بفهماند که ما مسلمان و اهل نماز هستیم تا بر جاهلانی که در صحنه نبرد عاشورا برای کشتن امام ع آمده بودند حجت تمام شود و نگویند ما رفتیم یک نفر آدم خارج از دین را کشتیم لذا وقتی که ابو ثمامه صائدی (صیداوی) وقت نماز ظهررا یادآوری کرد و خدمت امام عرضه داشت: یاابا عبدالله نفسی لک الفدءانی اری هولاء قد اقتربوا منک، ولاوالله لاتقتل حتی اقتل دونک ان شاءالله واحب ان القی ربی وقد صلیت هذه الصلاه التی دنا وقتها؛ یا اباعبدالله جانم به فدایت میبینم این لشگر به جنگ با تو نزدیک شدهاند ولی قسم به خدا که توکشته نشوی تا من در خدمت تو کشته شوم و دوست دارم که این نماز ظهر را با تو بخوانم آنگاه خدای خود را ملاقات کنم. حضرت هم با تایید حرف این یار با معرفت وجان برکف، فرمود: یاد نماز کردی خدا تورا از نماز گزاران قرار دهد، و بعد فرمود از دشمن بخواهید تا از جنگ دست بردارند تا ما نماز بگزاریم .
در اینجا میبینیم که امام(ع) برای اقامه نماز از دشمن میخواهد که دست از جنگ بردارند تابه هنگام نماز ازخطر،جلو گیری شود.
ازسوی دیگر،نماز از ارکان دین است و پایه دین برنماز استوار می باشد.جهادهای پیامبر(ص) و نبردهای علی(ع) و نهضت حسینی همه برای اقامه نماز و ایجاد رابطه بندگی میان خالق و مخلوق است.
امام حسین (ع) در عصر تاسوعا آن گاه که متوجه شد لشکر ابن سعد آماده شده است تا با سپاهیان سیدالشهدا نبرد کند، حضرت به برادرش عباس دستور داد: « یا عباس ! ارکب بنفسى أنت ـ یا أخى ـ حتى تلقاهم فتقول لهم: مالکم؟ و ما بدا لکم؟ و تسألهم عما جاء بهم؛
برادرم ! جان من فدای تو، سوار شو و نزد اینان برو و به ایشان بگو: شما را چه شده است و چه می خواهید؟ از سبب آمدن ایشان پرسش کن».
حضرت عباس رفت و بازگشت و به برادر خبر داد: می گویند: یا با یزید بیعت کن و یا آمادة نبرد باش.
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به برادر فرمود:
«إرجع إلیهم فإن استطعت أن تؤخرهم إلى غدوه و تدفعهم عنّا العشیهْْ ، لعلّنا نصلّى لربّنا اللیلهْْ و ندعوه و نستغفره فهو یعلم أنّى کنتُ أحبُّ الصلاهْْ له و تلاوهْْ کتابه و کثرهْْ الدعاء و الإستغفار؛ به سوى آنان باز گرد و تلاش کن جنگ را به فردا واگذارى تا ما امشب را نماز بخوانیم، دعا کنیم و استغفار نماییم. خدا می داند من از کسانى هستم که نماز و قرآن خواندن و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم».(1) از این گفتار و کردارهای پیشوایان دین پی میبریم که نماز چه جایگاه خاصی در دین دارد و چه اهمیت و ویژگیهایی در بین احکام الهی دارد، و امام حسین (ع) با خواندن نماز در ظهر عاشورا خواست به پیروانش یاد آوری کند که جهاد او برای حفظ دین بوده و شاخصه دینداری نماز است. لذا در زیارت آن حضرت آمده است : که «أشهد أنک قد أقمت الصلاهْْ ؛ شهادت می دهم که تو (یعنى امام حسین (ع)) نماز را بر پا داشته اى ».
پینوشتها:
1. محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ، ص 691 و 692.
چرا باید برای شهادت امام حسین(ع) و یارانش عزاداری و گریه کنیم؟
ظلمی که بر امام (ع) و اهل بیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتی را به درد میآورد و روح آدمی را سخت میآزارد. چگونه میتوان در مواجهه با این چهره از عاشورا متأثر نشد؟! امام حسین (ع) به واسطه شخصیت عالیقدر و شهادت قهرمانانهاش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.
کیست که بشنود در آن صحرای سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها مأمور دشمن حضرت ابی الفضل العباس (ع) خود را به شریعه رساند و چون در رودی عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولی همین که به یاد تشنگی حضرت ابی عبداللَّه(ع) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، این مردانگی و شرافت، او را به ریختن اشک وادار نسازد؟!
در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او میگرید نزدیک میبیند، در حقیقت در آن حال است که خود را با او یکسان میبیند. گریه بیشتر از خود بیرون آمدن و خویش را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن. به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است».(1)
عزاداری و اشک و مأتم برای سالار شهیدن و سوگواری از جهات دیگر نیز قابل توجه و شایسته است که به شرح آنها میپردازیم:
أ) تولی و تبری:
عزاداری، نیز لعن و نفرین بر قاتلان، ادای تکلیف تولی و تبری است که از فروع دین و تکالیف شیعه است.
اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا، نیز ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. هم چنین نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا(ع) است. اشک، دل را سیراب میکند، عطش روح را برطرف میسازد، و نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل میشود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین(ع) داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او میگرید.
قرآن و روایات نیز دوستی خاندان رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.(2) روشن است که دوستی پیامدهایی دارد و دوستدار راستین، کسی است که شرط دوستی را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکی از مهمترین شرایط دوستی، همدردی و همدلی با دوستان در مواقع سوگ و اظهار سرور در شادی آنان است.(3) از این رو در احادیث، بر برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهلبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت علی(ع) میفرماید: «یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا ویبذلون أموالهم وأنفسهم فینا، اولئک منّا وإلینا؛(4) شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل میکنند.آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است».
امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا ویسرّهم ما یسرّنا؛(5) شیعیان ما پارهای از وجود ما هستند و از زیادی گل ما آفریده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوشحال میسازد، آنان را بدحال و خوشحال میگرداند».
بر این اساس وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب میکند که در ایام عزاداری اهلبیت(ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»، یعنی با اشک و زاری، مانند افراد غمزده اظهار نماییم؛ طبق فرموده امام صادق(ع): عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، آن گاه به جامی از آب بسنده کنند(6) لباسی بپوشیم که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش، حکایتگر اندوه و ناراحتی است.
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب، که روز اول محرم به محضر حضرت شرفیاب شد، فرمود: « إن کنتَ باکیاً لشیءٍ فابکِ علی الحسین فإنّه ذُبِح کما یذهب الکبش...؛(7) اگر بر مصیبتی گریه میکنی، بر حسین بن علی گریه کن چون که آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بریدند و همراه او هیجده تن از اهل بیت او ـ که در زمین همانندی نداشتندـ به شهادت رسیدند. اگر خوشحال میشوی از این که در درجات عالی بهشت با ما باشی، در حزن ما محزون و در شادی ما شاد باش».
ب) انسانسازی:
از آن جا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردی با آن عزیزان، یادآوری فضایل، مناقب و آرمانهای آنان است و بدین شکل، آدمی را به سمت الگوگیری و الگوپذیری از آنان سوق میدهد.
فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت میکند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را درهم میآمیزد و در پرتو آن، انگیزهای قوی در او پدیدار میگردد و هنگام خروج از مراسم عزاداری مانند دوستداری میشود که با روح معشوق پیوند برقرار کرده، فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. اشکی که بیانگر پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خطّ سید الشهدا است، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه میگردد.
ج) جامعهسازی:
هنگامی که مجلس عزاداری، موجب انسانسازی شد، تغییر درونی انسان به عرصه جامعه نیز کشیده میشود و آدمی میکوشد آرمانهای اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند.
عزاداری برای اهلبیت(ع) زمینه را برای حفظ آرمانهای آنان و پیاده کردن آنها فراهم میسازد. به همین دلیل میتوان گفت: یکی از حکمتهای عزاداری، ساختن جامعه براساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.
د) انتقالدهنده فرهنگ شیعی به نسل بعد:
کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکی، در مجالس عزاداری با فرهنگ اهلبیت(ع) آشنا میشوند. عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجستهای است تا آموزههای نظری و عملی امامان، به نسلهای آینده منتقل شود. مراسم عزاداری، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی آنان با گفتار و کردار اهلبیت(ع) است.
هـ) زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب:
زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربیت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ایثار است.گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست. برپایی مجالس عزا نیز ادامه دادن رسالت پیام رسانان عاشورا است. گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است.
از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کردهاند. برای گریه بر مصیبتهای امام حسین(ع) ثوابها و فضیلتهای فراوان ذکر کرده و فرمودهاند که چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است.(9)
فضیلتها و ثوابهای زیادی که برای گریه بر امام حسین(ع) در روایات ذکر شده، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن فیض الهی گردد.
گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گریه فریاد مظلومیت. رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگه داشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است».(10)
اما در مورد سؤال دوم: روایتی از حضرت نقل شده، که فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛(11) نیز روایت دیگر: «لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکی؛ من کشتة اشکم. هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه میکند)».(12)
این فرموده امام حسین (ع) اشاره به آینده و پس از شهادت خود است. او از این حقیقت آگاهی داشت که در قلبهای مومنان جای دارد و اشکهای بسیار در شهادت او ریخته خواهد شد.
این جملات به این معنا نیست که امام (ع) شهید شد تا مردم بگریند و به ثواب برسند، بلکه بیانگر آثار و پیامد شهادت او است. علت قیام حضرت، نجات امت از جهالت و گمراهی بود، ولی سرشک عاشقان، برخاسته از عشق فطری هر مؤمن به اوست.
پینوشتها:
1. شهید مرتضی مطهری، (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 124.
2. شوری (42) آیه 23؛ هود (11) آیه 29؛ میزانالحکمه، ج 2، ص 236.
3. المحبة فی الکتاب والسنة، ص 169 - 170 و 181 - 182.
4. بحارالانوار، ج 44، ص 287.
5. همان، ج65، ص 24.
6. سفینه البحار،ج3،ص497، ماده عشر.
7. امالی صدوق، ص 112، مجلس27، حدیث5.
8. همان، ص 113.
9. بحار الأنوار، ج 44، ص 286.
10. صحیفه نور، ج 8، ص 70.
11. کامل الزیارات، ص 215؛ بحار الانوار، ج 98، ص 331.
12. همان.
عزاداری برای امام حسین
آنچه که مسلم است آن است که اصل عزاداری ریشه دینی دارد و در روایات به آن سفارش شده است . خود معصومان هم برای امام حسین عزاداری می نمودند و دیگران را نیز به آ ن سفارش میکر دند، اما سبک و شیوه عزاداری و بهره گیری از ابزار در عزاداری ها بستگی به فرهنگ و سنت و آداب مردم دارد. استفاده از نخل و شیر درست کردن ریشه دینی ندارد و در منابع معتبراسلامی از آن خبری نیست. استفاده از آن ها مر بوط به زمان های بعد می باشد. هم چنین استفاده از علم در عزاداری ها منشا دینی ندارد. آن چه که از متون دینی ما مسلمانان استفاده میشود آن است که در جنگ ها ازآن استفاده میکردند و این نوعی جنبه نمادین دارد. در قدیم در جنگ ها نیروی خودی از غیر خودی توسط همین ابزارها تشخیص داده شود. امروزه در عزاداری ها از علم استفاده می کنند و این مسئله علاوه بر شناخته شدن دستهجات عزاداری، میتواند اعلام این سخن باشد که: ما نمیگذاریم پرچم خونین کربلا که بر دستان حضرت ابی الفضل العباس بوده، به زمین بیفتد و پایمال گردد.(1)
از منابع تاریخی و قرائن دیگر به دست میآید که سوگواری اهل بیت(ع) و شیعیان در دوره امویان و اوائل عصر عباسیان با سرودن شعر و گریستن، شیون نمودن، احیانا سیاه پوشیدن و پریشان نمودن مو و گاهی به سر و سینه کوبیدن که بیانگر حزن و اندوه در هنگام مصیبت است، صورت میگرفت.(2) اما از زنجیرزنی، تعزیهخوانی و شبیه سازی کمترین خبر و اثری نبود. این برنامه که معمولاً زمان و مکان خاص و ادوار بخصوصی نمیشناخت به مناسبتها و شرایط مساعد به گونه خصوصی و یا عمومی اجرا میشد و سابقه ندارد.
امامان معصوم(ع) با تشویق و دادن صله به شاعران ولایی از سویی و بیان عظمت و مظلومیت امام حسین و قیام وی از سوی دیگر در ترویج عزاداری امام حسین و زنده ماندن خاطره عاشورا تلاش پیگیر کردند و ثواب گریستن، گریاندن و تباکی بر امام حسین و شهدای کربلا را به همگان گوشزد کردند. بدین ترتیب عزاداری بر امام حسین و یارانش را با تجلیات برجسته ایثار، ظلمستیزی، عدالت خواهی و معروف گستری که در آن است، جزو شعایراسلامی خوانده ، از وسائل ابراز دوستی با اهل بیت ، ظلم ستیزی و عدالت خواهی شمردند و در جامعه اسلامی و افکار مؤمنان ماندگار و نهادینه شد.
پس از روی کار آمدن آل بویه (334 ـ 447 ق) که به مذهب اهل البیت(ع) گرایش داشتند، تشیع بویژه مراسم عزاداری امام حسین(ع) وارد مرحلهی نوینی شد و شیعیان و هواداران اهلبیت(ع) که بیشتر در محله «کرخ» بغداد ساکن بودند مراسم عزاداری را به صورت گسترده و علنی با خروج از مساجد و تکایا و راهپیمایی در خیابان ها و میادین شهر انجام میدادند. این مسأله که با ابراز احساسات شدید و گاهی ابراز تنفر از دشمنان خاندان اهل بیت(ع) و لعن آن ها و خلفا همراه بود ، موجب تنش اجتماعی و تحرک اهل سنت بغداد میگردید، (3) همزمان آن در شرق جهان اسلام که مراسم عزاداری اهلبیت(ع) بیشتر رنگ سیاسی و صبغه مخالفت با دستگاه جابر و متعصب اموی و دست نشاندگان شان بود، به شیعیان منحصر نمیشد. شهرهای گوناگون خراسان آن روز چون بلخ، بخارا، سبزوار، قم و کاشان را میتوان از کانون های اصلی تشیع شمرد ، اما عزاداری حسینی بدین شهرها محدود نبود ؛ مناطق گوناگون دیگر اعم از شیعه نشین و سنینشین را پوشش میداد.
خلاصه این که آن چه درتاریخ معتبر وجود دارد اصل عزاداری و برخی از سبک های آن مانند گریه سیاه پوشدن وشعر خواندن است؛ اما عزاداری های مانند نخل حر کت دادند و شیر درست نمو دن سند دینی ندارد و هر یک از این موارد با توجه به فرهنگ مردم مناطق مختلف، می تواند معانی خاص داشته باشد . استفاده از ابزاری که موجب اهانت به اسلام و مقدسات نشود منع دینی ندارد .
پی نوشت ها :
1.جواد محدثی ، فرهنگ عاشورا، ص 319ـ 321 .
2- علی ابوالحسنی (منذر) سیاهپوشی درسوگ ائمه نور، ص 317 به بعد؛ تاریخ النیاحه، ج 1، ص 103.
3- علی اصغر فقیهی، آل بویه؛ نخستین سلسله قدرتمند شیعه.
چرا امام حسین (ع) قیام کرد؟
برای امام حسین ( ع) دو گزینه بیشتر وجود نداشت یکی بیعت با یزید دوم قیام که نتیجه آن شهادت بود زیرا دشمن برای کشتنن امام جدی بود که در صورت عدم بیعت امام را به شهادت برساند. این مطلب هم در گفتار امام وجود دارد و هم از برنامه دشمن استفاده میشود امام به هیج عنوان نمیتوانست با یزید بیعت کند زیرا بیعت امام پیامدهای منفی زیاد داشت بیعت امام مساوی بود با به رسمیت شناختن حکومت غیر مشروع یزید، این جا لا زم است هم به فلسفه قیام امام و هم به علل عدم بیعت اشاره شود که نتیجه آن شهادت امام بود.
زاویه انحراف از سنت نبوى و عدالت علوى، از زمان گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفریبى روند خود را ادامه مىداد. اهلبیت(ع) و صحابه پاک – هم چون سلمان، ابوذر، عمار و ... در هر فرصتى به ابراز حق و آگاه کردن مردم مىپرداختند. اما نقطهاى از تاریخ فرا مىرسد که دوطرف احساس مىکنند، باید حرف آخر را بزنند و کار را یک سره کنند. پس از درگذشت معاویه و روى کار آمدن یزید، چنین موقعیتى ظاهر شد. از یک سو یزید منکر همه چیز شد و اعلام کرد:
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحىٌ نزل (1)
«بنىهاشم با حکومت بازىکردند و هیچ خبرى از آسمان نیامد و هیچ وحیى نازل نشد».
او تصمیم قاطع گرفته بود که با تهدید و یا قتل، اجازه هیچ گونه فعالیت را به دیگران ندهد؛ به طورى که قبل از انتشار خبر مرگ معاویه سعى داشت از امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر و عبد الله بن عمر بیعت بگیرد؛ حتى با تهدید به قتل. این جا بود که امام حسین(ع) نیز باید تصمیم جدى خود را بگیرد. هنر آن حضرت در این بود که «حقانیت» خود را با پاسخ به دعوت کوفیان، با تدبیر و «عقلانیت» پیش برد؛ به گونهاى که بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با «مظلومیت» آمیخته کرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاریخ باقى بماند و محو نشود.
از دیدگاه امام حسین(ع) امامت و رهبرى امت اسلامى صلاحیتهایى را مىطلبد که یزید و هر کس که مثل یزید باشد فاقد است. امام حسین(ع) وقتى ولید استاندار مدینه طیبه، امام حسین(ع) را به سوى استاندارى دعوت کرد و خبر مرگ معاویه را به آن حضرت داد و نامهاى را که یزید براى گرفتن بیعت به او نوشته بود فرمود: «ما الإْمام الا الْعامل بالْکتاب و الْقائم بالْقسْط بدین الْحق و الْحابس نفسهعلى ذات اللّه امام نیست مگر آن که به کتاب خدا حکم کند و عدل و داد بر پا نماید و دین حق را گردن نهد و خویشتن را وقف رضاى خدا کند »(2)؛ بنا به نقل یعقوبى و خوارزمى یزید صریحاً به ولید نوشته بود: اگر حسین و ابن زبیر از بیعت خوددارى کنند، گردنشان را بزند و سرهایشان را به نزد او بفرستد(3). امام در پاسخش فرمود: اینکه من در پنهانى و خلوت بیعت کنم، براى تو کافى نخواهد بود؛ مگر آن که آشکارا بیعت کنم و مردم آگاه شوند. ولید گفت: آرى! فرمود: تا بامداد صبر کن.
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسین در این ساعت بیعت نکند و از تو جدا شود، دیگر بر او قدرت نخواهى یافت. او را حبس کن و نگذار از این جا خارج شود؛ مگر آن که بیعت کند یا گردنش را بزن!
امام حسین(ع) فرمود: واى بر تو اى پسر زرقاء! آیا تو امر مىکنى به کشتن من؟چه قدر پستى ! سپس رو به ولید کرد و فرمود:
«اى امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم. محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستیم. خدا با ما (فیض وجود را) آغاز کرده و با ما به پایان مىرساند. یزید فاسق، فاجر، شرابخوار، قاتل بى گناهان و متجاهر به فسق و فجور است. کسى مانند من با مثل او بیعت نکند؛ ولى بامدادان خواهیم دید که کدام یک از ما سزاوار و شایسته بیعت و خلافت است».
وقتى امام(ع) از نزد ولید بیرون رفت، مروان گفت: خلاف گفته من کردى به خدا دیگر چنین فرصتى به دست تو نخواهد افتاد. ولید گفت: واى بر تو! تو به من مىگویى دین و دنیاى خود را از دست بدهم! به خدا سوگند دوست ندارم که مالک دنیا باشم و حسین را کشته باشم. سبحان الله آیا حسین را بکشم براى این که مىگوید: من بیعت نمىکنم! به خدا کسى که خدا را به خون حسین ملاقات کند، میزان عملش سبک است و خدا روز قیامت به او نظر نمىکند و به او رحمت ننماید و براى او عذابى دردناک هست! (4)
این فراز از تاریخ، امام حسین(ع) براى درک علّت قیام و خوددارى آن حضرت از بیعت و تعیین هدف و مبدأ آن امام شهید، بسیار حساس و مهم است؛ زیرا مواردى را یادآور شده که هر یک براى ردّ بیعت و وجوب قیام کافى است.
مواردى که امام حسین(ع) مستند و دلیل امتناع از بیعت و تصمیم بر مخالفت قرار داد، چیزهایى بود که کسى در صحت و درستى آن شک نداشت و مورد قبول و اتفاق همه بود؛ حتى ولید عموزاده یزید و استاندار او، درستى این سخنان را انکار نکرد و در برابر قوّت منطق و صحت استدلال و احتجاج امام حسین(ع) هیچ ایراد و اشکالى ننمود.
عبارت: «و مثلى لا یبایع مثله» نتیجه دلایل مستندى است که راجع به صلاحیت بى نظیر و شخصیت ممتاز خود و سوابق و احوال ننگین یزید فرمود؛ یعنى «کسى مثل من، با این گذشته درخشان و با مقام رهبرى به حقى که نسبت به جامعه دارد، با کسى مثل یزید بیعت نمىکند؛ زیرا بیعت با خلیفه در اصطلاح مسلمین، تعهد اطاعت و انقیاد به کسى است که مرکز تحقق هدفهاى عالى اسلامى، مصدر عزّت و اعتلاى مسلمانان و اعتلاى کلمه اسلام، حامى قرآن، آمر به معروف، ناهى از منکر و به عبارت دیگر قائم مقام و جانشین پیامبر باشد.
معناى بیعت صحیح، ابراز آمادگى در فرمانبردن از اوامر خلیفه واقعى و فداکارى در راه انجام اوامر او است که بر هر مسلمان به حکم «اطیعوا الله وا طیعوا الرسول و الى الاَْمْر منْکمْ»واجب است و این بیعت با مثل یزید - هر چند صورتسازى و براى دفع ضرر باشد - امضاى قانونى شدن فسق و فجور، تجاهر به منکرات و معاصى، تضییع حقوق، اتکا به ظالمان، ستمکاران، فاسقان و فاجران است. این بیعت، تعّهد همکارى در قتل مردم بىگناه و بردن آبرو و عزّت اسلام است و ساحت مقدس امام حسین(ع) به این بیعت ننگین آلوده نخواهد شد. لذا آن حضرت جمله «مثلى لا یبایع مثله»را مانند یک حکم بدیهى و مورد اتفاق و مسلم همه فرمود؛ زیرا احدى از مسلمانان با وجدان نمىگفت: شخصیتى مثل حسین(ع) با ناکسى مثل یزید بیعت کند.
این یک نتیجه مورد قبول همه بود که آن حضرت پس از بیان سوابق دینى و معنوى خود و پیشینه پرننگ یزید اعلام فرمود.
آرى اگر فرضاً تمام مسلمانان به این ذلّت و پستى تن در دهند و با مثل یزید بیعت کنند و به زمامدارى امثال او رأى دهند؛ امام حسین(ع) - که صاحب آن مکارم، فضایل و مقامات است و چشم اسلام و اسلامیان به مساعى و کوشش او در نجات دین و برنامههاى قرآنى دوخته است - با کسى که مرکز شرارت، قساوت، فسق و گناه است، بیعت نمىکند.
حساب امام حسین(ع) از حساب همه جدا است. او اهل بیت نبوت، معدن رسالت، مرکز آمد وشد ملائکه، محل هبوط رحمت و پس از برادرش حسن(ع) پسر منحصر به فرد دختر پیامبر بود. آن حضرت در یکى از منازل به فرزدق فرمود: «این مردم ملازم اطاعت شیطان شده و اطاعت خداى رحمان را ترک کرده و فساد را ظاهر و حدود را باطل نمودهاند. شراب مىنوشند واموال فقیران و بینوایان را به خود اختصاص دادهاند و من سزاوارترین افراد هستم به قیام براى یارى دین و عزت و شرع، و جهاد در راه خدا از براى اعلاى کلمه خدا».(5)